کد مطلب:141811 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:142

تجدید بیعت با امام
روز دوم محرم، امام وارد كربلا شد و خطبه ای ایراد فرمود؛ یاران امام در حمایت ازآن حضرت، یكی پس از دیگری پیمان بستند، از جمله آنها كه مفصل تر از همه سخنگفت نافع بود. نافع در حالی كه بر پای ایستاده بود این گونه اباعبدالله الحسین علیه السلام را مورد خطاب قرار داد: «شما می دانید جدتان رسول خدا صلی الله علیه و آله نتوانست محبتش را به مردم بنوشاند، یا آنها را آن گونه كه خود دوست داشت تحت فرمان خود درآورد. در حالی كه بعضی از آنان از منافقین بودند، به آن حضرت وعده یاری می دادند، و در نهان او را فریب می دادند، او را هنگام برخورد از عسل شرین تر ملاقات می كردند، ولی پشت سر از حنظل (میوه ای تلخ مزه چون هندوانه است كه در بیابانهای حجاز می روید) تلخ تر بودند، تا این كه جان مباركش را خدای تعالی به شوی خود برد؛ وضعیت پدرتان علی علیه السلام نیز همین گونه بود. قومی برای یاری رسانیدن، گرد او فراهم آمدند، و گروهی عهدشكنان (عایشه، طلحه، زبیر) بودند كه به جنگ علیه او برخاستند و عده ای ظالمان (معاویه و عمروعاص) و جمعی مارقین و بیرون شدگان (خوارج نهروان) بودند تا این كه اجلش فرا رسید و به سوی رحمت و رضوان خدا پركشید. امروز شما نزد ما همان گونه اید. كسانی عهد خود شكسته اند و از تحت بیعت بیرون شده اند. این به خود آنها زیان می رساند، در حالی كه خداوند بی نیاز از آن است. پس ما را در حالی كه خود رشد یافته و به سلامت هستید حركت ده، به سوی غرب یا شرق، هر كدام كه بخواهید. به خدا سوگند، ما از تقدیر خداوندی باكی نداریم و از ملاقات پروردگارمان هیچ كراهتی نداریم. ما بر مبنای نیات و بینش های خود رفتار می كنیم. ما هر كه شما را دوست دارد دوست می داریم و به او مهر می ورزیم و هر كه با شما دشمنی كند، دشمن می داریم». [1] .


درسی كه می توان گرفت: تمام سخنان این مرد خردمندانه است؛ او با استفاده از تاریخ آینده را از پیش می بیند و به صراحت می گوید: بر مبنای بصیرت، به عشق شما گرفتار آمده ایم.


[1] «انت تعلم ان جدك رسول الله صلي الله عليه و آله لم يقدر ان يشرب الناس محبته و لا ان يرجوا الي امره ما احب و قد كان منهم منافقون يعدونه بالنصر و يضمرون له الغدر، يلقونه باحلي من العسل و يخلفونه بامر من الحنظل حتي قبضه الله اليه، و ان اباك علينا كان في مثل ذلك فقوم قد اجمعوا علي نصره و قاتلوا معه الناكثين و القاسطين و المارقين و قوم خالفوه حتي اتاه اجله و مضي الي رحمة الله و رضوانه و انت اليوم عندنا في مثل تلك الحالة فمن نكث عهده خلع نيته فلن يضر الا نفسه والله مغن عنه فسربنا راشدا معافي، مشرقا ان شئت و ان شئت مغربا: فوالله ما اشفقنا من قدر الله، و لا كرهنا لقاء ربنا فانا علي نياتنا و بصائرنا، نوالي من والاك و نعادي من عاداك». مقتل الحسين مقرم، ص 220.